دروود، من در کویر زاده شدم، در کویری خشک و بی آب، دلم پر ترک و چشمانم همیشه در حال باریدن،اما باریدنی بدون اشک،تنها کسانی مرا می فهمند که دلشان با دل پر ترک من گره خورده باشد،اما با عنوان اولین مطلب، در کویر تنهائی سخت تر است یا در بهشت؟ اینجا در دل های مرا می خوانید.... خودم رو معرفی کنم، کویری بارونی، دلم تنهاست و شاید پیش شماست.. می خوام با شما تا نهایت عشق، عاشق شوم،گریه کنم، بخوانم و شقایق هائی را برویانم که مرهم دل های دوستانم شوند،تا شقایقی که ریشه اش در درون من است،زندگی را اهدا کند به دلی دیگر..
تا پست بعدی،بدروود